_ بیشتر علاقه دارم که از دور و در خبرها نتایج مسابقات تیم ملی را بشنوم ، تا اینکه در دوساعت پر از اظطراب به نتیجه نهائی برسم. اما امروز جو گیر شدم و به همراه آقای همسر به تماشای مسابقه ایران و پرتقال نشستم . جناب همسر در نیمه اول سر امتحان بود و در ابتدای نیمه دوم به منزل رسید . من نیز در نبود او برای ابراز همدردی ! تلویزیون را خاموش کرده بودم . به هر حال از جام جهانی حذف شدیم . شنیده بودم که پرتقال تیم قوی ای است ، و نتیجه آن را هم در بازی دیدیم . البته من هم مثل خیلی ها فکر می کردم که پرتقال می برد.
_ نمی دانم چرا ؟ ولی هر وقت فردوسی پور را می بینم دلم به حال مادرش می سوزد . ناخودآگاه احساس می کنم در کودکی اش پسر خیلی شر و شیطونی بوده است و به اصطلاح « از دیوار راست بالا می رفته » از بس پرجنب و جوش است و یکجا بند نمی شود ( از این جور بچه ها خوشم می آید).
_ فصل امتحانات است و خانه ناگزیر فضای درسی به خود گرفته . هر دوی ما خوشحالیم که هفته آخر امتحانات است و فصل رهایی ! نزدیک.
نوشته شده توسط : همسر یک روحانی